گفتگو با ناصر پلنگی
نقاش حماسهها و تغزل
متولد: همدان 1336
تحصیلات فوق لیسانس رشتۀ نقاشی دانشگاه تربیت مدرس عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس
سرپرست دانشکده هنر دانشگاه شاهد.
نقاش تابلوی جماران در زمان حیات امام
فعالیت هنری برگزاری بیش از ده نمایشگاه انفرادی در داخل و خارج دربارۀ معنی و مفاهیم بینش اسلامی و انقلابی
1- روش کالبدشناسی هنری
2- شیوۀ طراحی آزاد
3- مجموعۀ طراحیهای گلزار شهدا
4- مجموعه نقاشی دیواری مسجد جامع خرمشهر
5- شیوۀ طراحی ذهنی
6- مجموعه طراحی حج «حرم کجاست»
سؤالها:
ضمن تشکر از شما خواهشمند است دربارهء مطالب ذیل و مطالبی که حضرتعالی مصلحت میدانید نظریات خود را بیان فرمایید.
1- به نظر شما تحول و بعثت فرهنگی برآمده از تفکر حضرت امام در بستر جریانات هنری پس از پیروزی انقلاب چه مراحلی را طی کرده و راههای اصولی تداوم آن چیست؟
2- آیا هنر انقلاب بخصوص تحت تأثیر فرهنگ جبهه و شهادت توانسته است دین خود را نسبت به ایثارگریهای امت اسلامی ادا کند؟
3- با توجه به مواضع صریح و روشن حضرت امام بخصوص در پیام معروف آن حضرت به هنرمندان که هنر را صیقل دهندۀ اسلام ناب و کوبندۀ اسلام امریکایی میدانند، وظیفۀ هنرمندان و کارگزاران امور فرهنگی و هنری در جمهوری اسلامی چیست؟
4- تا آنجا که اطلاعات به ما میگوید هنر نقاشی بیشترین جلوه را در بستر اسلام ناب داشته است روشهای اصولی دمیدن روح اسلام ناب در کالبد نیمه جان شاخههای هنر را در جامعۀ اسلامی بیان فرمایید.
5- همانگونه که مستحضرید فتاوی و مواضع فقهی و عملی حضرت امام دربارۀ هنر راهگشای بسیاری از مشکلات هنرمندان شده است به نظر شما برای گرفتار نیامدن در دام هنر غیرمتعهد و مبتذل چگونه باید مواضع امام را تنقیح کنیم؟
6- با توجه به اینکه تهاجم فرهنگی استکبار در قالب شیوههای هنری و تصویری خود در اوج بمباران فرهنگی جهان سوم و الیناسیون فرهنگی ملل تحت سلطه است و شرایط اجتماعی، پس از دوران جنگ بخصوص انعطافپذیرتر از گذشته شده است.
7- به نظر شما چگونه میتوان در مقابله به مثل هنری نسل جوان را از گرداب جاذبههای فریبندۀ هنر مبتذل نجات داد؟
پاسخها:
با تشکر و سپاس از مسئولان محترم مجلۀ حضور
1- تفکر و بینش حضرت امام خمینی: به طور کلی برخاسته از کلام وحی «قرآن مجید» و برگرفته از کلام و سیرۀ اهل بیت است. امام در روزگاری که انسان قرن بیشترین فاصله را از کلام وحی گرفته و بنیان بینش و تفکر خود را بر دانستهها و علوم زمانه قرار داده با تکیه بر کلام وحی ندای خویش را آغاز نمود و از ساخت دیگری سخن آغاز کرد و آنچه او مطرح نمود جدا از سخنانی نبود که همواره از تاریخ ابراهیمی استنتاج میگردد.
اما جریانات هنری پس از پیروزی انقلاب به نظر بنده سه مرحله عمده و اساسی را گذر نموده که بنده در ارتباط با نقاشی میتوانم از
این مراحل توضیحی داشته باشم.
1- مرحلهای که با شروع انقلاب و حوادث عظیم آن دوران ایجاد شدهاند در این مرحله هنرمندان با نسبت لمس واقعیتها و دیدار ارزشها به صورت زنده و ملموس آثاری را خلق نمودهاند، در این آثار متناسب با شهدا و حضوری که با وقایع تاریخی ابراهیمی داشتهاند بخشی از «سنتهای تصویری هنری» را در آثار خویش به صورت کاملاً ناخودآگاه بروز داده و در واقع به صورت پایه و اصول و نمادهای تصویری مشترک برخاسته از تاریخ ابراهیمی در آثارشان جلوهگری نموده است.
2- مرحلۀ دوم زمانی آغاز شد که نقاشان ما تلاش نمودند با بهرهگیری از سبکهای تصویری برخاسته از تفکر و بینش غرب که ذات آن بر کفر و شرک استوار است به بیان مفاهیم و معانی بینش انقلابی و اسلامی بپردازند. این مرحله در واقع نتایج مطلوبی به بار نیاورد و بسیاری از نقاشان جوان و پرشور و انقلابی را دچار سردرگمی و انحراف نمود و متأسفانه در عدهای از آنان هنوز این مسئله بشدت به چشم میخورد. البته سیستم آموزش هنری در دانشکدههای هنری به این مسئله متأسفانه دامن زد.
مرحلۀ سوم زمانی آغاز شد که عدهای از
نقاشان ما دریافتند که صورتگریها و سبکهای متداول در غرب از آنجا که پیوند با بینش الحادی و امانیستی و نیهلیستی دارد نمیتواند به عنوان صورت بینش و تفکر ایرانی اسلامی قرار گیرد و در واقع به این نکته اساسی رسیدند که «هر جهانبینی متناسب با اعتقاد و بینش تفکری که مطرح میسازد «صورت» خاص خود را میسازد و به نوع خاص خود به جهان مینگرد. بنابراین نمیتوان صورتهای برخاسته از بینشهای دیگر را جهت بیان دیدگاهها و بینش ایرانی اسلامی به کار بست و در واقع این کار را التقاط دانستهاند «التقاطی که هنر و فرهنگ ما را دچار بیهویتی خواهد نمود».
با این درک کلی و اساسی بود که به دنبال راه حل برآمدند و مدتی نه چندان طولانی است که به دنبال پایهها و اصول تصویری متناسب با شئون فرهنگی این مرز و بوم هستند.
و البته در این مرحله آنها دست به پژوهش و تحقیق در جهت دریافت پایه و اصول نسبتهای تصویری مشترک در تاریخ ابراهیمی زدند و در این راه در تلاش مستمر هستند و امّا در مورد وظیفۀ کارگزاران فرهنگی و هنری باید گفت اهمیت هنر در این دیار هنوز برای بسیاری از آنان آنچنان که باید روشن نشده است، شاید بتوان گفت با جدا شدن و جدا نمودن دین و هنر ضربههای جبرانناپذیری به ساحت هنر و ساحت دین وارد آمده و خواهد آمد چرا که این دو از یکدیگر جداییناپذیر و از یک حقیقت سرچشمه دارند.
این مسئولان در حمایت از تلاشهای صادقانه و اصیل گروههایی که دردمندانه به دنبال یافتن ارزشهای سنتهای فردی هستند میتوانند سرعتی مضاعف ایجاد نموده و جهشهای عظیمی را موجب گردند. و از طرفی هموار نکردن راه برای کسانی که آگاهانه و ناآگاهانه مبادی و مبانی هنر غرب را در این دیار تبلیغ و ترویج مینمایند میتوانند نسلی را از خطر گمراهی نجات بخشند.
- سؤال شماره چهار و پنج را در مطالب
فوق جواب دادهام.
6- هجوم بیوقفه و قدرتمند و توانمند و سریع و متنوع هنر و فرهنگ غرب به سرزمین ما پرشتابتر از گذشته برقرار است و در این هجوم ایادی داخلی نیز بیتأثیر نیستند.
ایستادگی در مقابل این فرهنگ با شعار میسر نیست، بلکه ترفندها و روشهای خاصی را میطلبد و برعهدۀ صاحبنظران و کارشناسان است.
2- فرهنگ حماسۀ شهادت یکی از برجستهترین ویژگیهای فرهنگ این مرز و بوم است و این ویژگی از نکات ممتاز و خاص فرهنگ ماست که در کمتر فرهنگی نمونههای آن را به این ابعاد و گستردگی و عمق میتوان یافت. نقاشان ما در طول حیات خود این فرصت و سعادت را یافتند که شاهد تبلور و حیات این ویژگی خاص فرهنگ شیعه در قامت جوانان نسل امام باشند و رابطهای حضوری با این میراث ارزشمند داشته باشند.
اینکه تا حدی توانستهاند از ساحت حماسه و شهادت سخن بگویند، با گفتن قطرهای از اقیانوس مطرح نگردیده است.
3- وظیفۀ نقاشان، در ارتباط با پیام معنوی حضرت امام به نظر بنده این است که قبل از هر چیز نسبت خود را با حقایق و سرچشمۀ کلام امام که همانا وحی و سخنان و سیرۀ ائمه معصومین میباشد نسبتی و ملموس نموده و خود درکی عمیق از اسلام ناب داشته باشند و در مرحلۀ دوم به دنبال ظرف مناسب جهت بیان «معانی» و حقایق باشند. بدون یافتن مبانی صوری متناسب با معنی برخاسته از بینش اسلام ناب محمدی توفیقی در بیان و ابلاغ نخواهیم داشت. و چه بسا که صدمههای جبرانناپذیری به ساحت مقدس این حقایق وارد کنیم و فرصتهای گرانبهایی که در این مقطع از تاریخ به دست این امت افتاده از دست بدهیم و نسل آینده را به گمراهی بکشانیم و آنچه بنده میتوانم به بضاعت اندک خویش بیان نمایم اینکه قویترین و مؤثرترین و کاریترین وسیلۀ ابلاغ حقایق همواره «هنر» بوده است و بس بدون بهره گرفتن از حسنها و لطافتها و اتخاذ روشهای درست در بیان هنری نمیتوان حقیقتی را در باورهایمان این نسل جایگزین نمود و هیچ حقیقتی تا در دل جای نگرفته و وجدان نگردیده باشد به عمل و رفتار تبدیل نخواهد شد. وظیفۀ هنرمندان و خصوصاً نقاشان همراه و همدل و همدرد این است که با توکل به مددهای خداوند رحمان در این مقطع تاریخی همزمان با دریافت و پژوهش در زمینه مبانی و مبادی سنتهای تصویری در تاریخ ابراهیمی نمونههای عملی و آثاری را هر چه سریعتر به امت اسلام و نسل جوان تشنه عرضه کنند.
نسلی که فطراتی چون آینه پاک و مصفا دارد و منتظر است و نااهلان در کار هرگونه قصوری و کوتاهی در این زمینه نشناختن شرایط حساس و خطیر تاریخی است و خسرانی است عظیم...